Thursday, June 05, 2008

شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم ...به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم


11 comments:

Anonymous said...

ای شط پر شوکت هرچه زیبایی پاک
ای شط زیبای پر شوکت من
ای رفته تا دور دستان
آنجا بگو تا کدامین ستاره ست
روشنترین همشین شب غربت تو
ای همنشین قدیم شب غربت من.

فـــــروغ.

mamnoon dooste aziz omidvaram movafagh bashid

Andranic.

Anonymous said...

... انتظار

خیلی سخت و درد آور چشم انتظار کسی یا چیزی باشی

در مقابل لذت بخشه لحظه وصال

فک میکنم ارزششو داشته باشه

بهبد پرشان said...

غروب و انتظار ! با هم چي ميشن

Anonymous said...

Ax fazayeh fogholadehi dasht,koli khatereh va koli boyeh ashna dasht,ofogh rangi ashna tar dasht,
sher ham ziba bud.

خشایار said...

هرچه شکفتم تو ندیدی مرا / رفتی و افسوس نچیدی مرا

Milad said...

خیلی عکست غمناک هست

Anonymous said...

زار ِ تو بودم

Anonymous said...

سلام کوتاه عزیزم

من میخوام اینجا گریه کنم ، آخه این نوشته با همه کوتاهیش اشک منو بد جوری در آورده کوتاه جان

چه لحظه هایی به یادش از کوچه اش رفتیم اما جز اشک چشمان کسی را ندیدم

Anonymous said...

سلام سلام کوتاه عزیز

میگم کوتاه جان بابا چرا اشک مردمو درمیاری اخه . ما که دلمون گرفت خدا به داد بقیه برسه

Anonymous said...

شب گذشته وقتی جیغ می زدی می دانستی پسر همسایه در خواب است؟

Anonymous said...

بیا ببین چه شعله ها نشسته در وجود من
بیا ببین چه آتشی گرفته تار و پود من
ای شمع روشن جای تو خالی
در خانه ی من جای تو خالی
افتاده در پیمانه ی من، نگاه تو ای آشنای دل
دارد دل دیوانه ی من، بسی گفتُگو با خدای دل

kojai dadashe golam montazere poste jadidetim

shad bashi

andranic