Monday, June 26, 2006

كافه دهكده گرگنما ها


اينجا كجاست
اينجا دهكده گرگنما هاي خوبه
خفاش اول كمي ترسيد. پرسيد:گرگنماي خوب هم داريم
خفاش بزرگتر جواب داد:اينا زماني كه گرگنما ميشن فقط به خون آشام هاي بد حمله ميكنن
شب پره اي كه اطراف اونها مي پريد متوجه صورت حيرت زده خفاش جوان شد
خفاش جوان :تا اينجاي مسافرتمون چيزاي خيلي خوبي يادم دادي اما اين يكي عجيبه
قبل از اينكه خفاش بزرگتر حرفي بزنه هيولايي به شكل گرگ خرامان از زير درختي كه دو خفاش روي آن استراحت ميكردند گذشت
خفاش بزرگتر:اين ها با همه خون آشام ها بد نيستند هرچند خوب هم نيستند باهاشون.مثلا به ما يا پشه ها يا خون آشاماي ديگه...خفاش جوان بين حرف هاي خفاش بزرگ گفت:زالو ها ...داراكولا ها ...خفاش بزرگتر گفت:بله به ماها كاري ندارن اما دراكولا ها.اين ها با بعضي از دراكولاها مشكل اساسي دارن
خفاش جوان :با كدوماشون؟خفاش بزرگتر ادامه داد:دراكولاهايي كه براي زنده موندن به بچه ها و زن ها حمله ميكنن
صداي ضعيف شب پره بحث بين دو خفاش رو متوقف كرد.شب پره گفت:اينجا هميشه آماده جنگ با دراكولا ها هستند.بعد از اين حرف خيلي نرم پريد و به سمت كافه دهكده رفت

Thursday, June 15, 2006

8

جوكر سياه و سفيد با نگراني وارد اتاق شد
جوكر رنگي:سلام عزيزم ...چيزي شده؟نگراني
جوكر سياه و سفيد به صورت آرام جوكر رنگي نگاه كرد و خيلي آهسته گفت:سرباز دل به من گفت كه منو دوست داره...تو...جوكر سياه و سفيد سكوت كرد
جوكر رنگي : دوست دارم
جوكر سياه وسفيد شاد شد و گفت:چند تا؟جوكر رنگي لبخندي زد و از روي ميز كاغذي برداشت و به جوكر سياه و سفيد داد و گفت:يه هشت لاتين بكش عزيزم
جوكر ساه و سفيد يك هشت لاتين كشيد
جوكر رنگي ادامه داد:حالا اونو به سمت راست يا چپ بچرخون.اين علامت چيه؟
جوكر سياه وسفيد گفت:..بي نهايت...با خوشحالي خودش رو تو بغل جوكر رنگي انداخت و فرياد زد:بي نهايت تا

Sunday, June 04, 2006

خرابه

سلام
سلام خوبي
مرسي خوبم تو خوبي
خوبم...يه خواب ديدم تعريف كنم
آره دوست دارم بشنوم
روي سرم يه مار سياه سنگين بود.صداي يه آهنگ ميومد كه انگار عرفاني بود.دو تا مرد هم خيلي خونسرد كنارم وايساده بودند.منتظر موندم به من كمك كنن اما وقتي ديدم كه قصد برداشتن ماررو ندارن سر مار رو گرفتم و گذاشتم تو يه كيسه.همون
موقع از خواب بلند شدم.سرم سنگين بود.انگار كه همون موقع سرم از شر سنگيني مار خلاص شده
چه خوابي
ميتوني تعبيرش كني؟من زياد وارد نيستم به تعبير خواب خودت چي فكر ميكني
من...فكر ميكنم سر نماد ذهن من باشه تو خواب.خيلي ها هم اعتقاد دارن مار از گنج مواظبت ميكنه
صداي خنده پسر داخل تلفن پيچيد
عزيزم ميگن مار ها كه مواظب گنج هستند تو خرابه ها لونه ميكنن
جوان خنديد و ادامه داد:تو هميشه به من لطف داري عزيزم
خوبي از خودته .جالبه ادامه بده
من ميگم برداشتن اون مار كه مواظب بوده كسي به گنج ذهنم دست پيدا نكنه دليل اينه كه ميتونم از ذهنم استفاده كنم.يعني گنجي كه اون تو هست
عزيزم تمام تو از نظر من گنج هست ولي خودت نميدوني