Friday, July 25, 2008

سوال این است:چه کسی واقعا می تواند گرایش خود را مشخص کند؟


جوکر رنگی دسته ورقها را روی میز گذاشت و به اتاق کتاب رفت.جوکر سیاه و سفید که کتاب نیمه بازی جلویش بود پشت میز مطالعه سخت متفکرنشسته بود
جوکر رنگی برای اینکه تمرکز جوکر سیاه و سفید را به هم نزند به آهستگی به سمت یکی از کتابخانه ها رفت
جوکر سیاه وسفید زیر لب زمزمه کرد:تنها موجودی که می تواند ادعای داشتن رژیم غذایی گیاهی را داشته باشد گیاهی است که فقط از گیاه تغذیه می کند

Sunday, July 20, 2008

عاطفه؟



کشته مرده اون "عاطفه؟ "گفتنشم
بهم یاد داده:قهرهستی باش ولی حرف بزن
یه بار با داریوش اسد زاده و رامبد جوان واسماعیل محرابی و اون پسر کوچیکه علی نشسته بود دم در تو سرما و آتیش روشن کرده بودند و با هم راجع به زناشون بحث می کردند...آخر بحث داریوش اسد زاده گفت :گه خوردین و رفت بالا...رامبد ازش پرسید:بابا نتیجه بحث چی شد...گفت:هیچی گه خوردیم
منکه گریه بلد نیستم فکرم نکنم اون دلش بخواد براش گریه کنم
خیلی دوستش دارم...یعنی من چند نفر رو دوست دارم بابام بودن...اولی خسرو شکیبایی .اگه نه آل پاچینو.اونم اگه نمی شه ابی.اونم اگه نمی شه...آخریشم بابای خودم بود که کاش نمی شد

Tuesday, July 15, 2008

بچه که بودم عاشق حضرت علی بودم.تولدش مبارک


لا له لا له لا له له له لا لا
صدای دف بلند تر شد
لا له لا له لا له له له لا لا
علی خوشگله وارد حیاط شد و کنار در نشست
پیر دستگیر داشت می خوند:این کج و راست می روی باز چه خورده ای بگو ...مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو
علی خوشگله یه کم دیر اومده بود...تقریبا مثل همیشه.حالا همه درویش ها وسط حیاط ایستاده بودند و چرخ می زدند
علی گیتاریست شروع به زدن ملودی کرد. علی گیتاریست با علی خوشگله فرق داره یه کم اسماشون شبیه هم هست
پیر دستگیر خوند:با که حریف بوده ای بوسه ز که ربوده ای...زلف که را گشوده ای حلقه به حلقه مو به مووووووووووووووووووووووووو...پیر دستگیرکلمه مو رو خیلی کشید
علی درامر شروع به زدن درام کرد.این علی درامر هم با علی خوشگله و علی گیتاریست فرق داره
دراویش رقص رو تندتر کردند
پیر دستگیر اومد وسط و خوند:با که حریف بوده ای ...با که حریف بوده ای...ما که حریف بوده ایم...با که حریف بوده ای...با که حریف بوده ای...چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
صدای گیتار الکتریک بلند شد
علی خوشگله لباساش رو در آورد و اومد وسط جمع و شروع به چرخیدن کردن کرد.جماعت ایستادند تا علی خوشگله رو ببینند مثل همیشه.صدای سازها قطع شد.علی خوشگله می چرخید تند تر تند تر
پیر دستگیر شروع به خوندن کرد:پر شد از عشق علی اعضای من
دف شروع کرد...درام شروع کرد...فلوت شروع کرد...گیتار شروع کرد
علی خوشگله خوند:هو حق و حق هو علی مولای من...هو حق و حق هو علی مولای من...هو حق و حق هو علی مولای من...علی مولای من...علی علی مولای من
جماعت درویش شروع به چرخیدن کردند.علی خوشگله وسط می چرخید
پیر دستگیر شروع به خوندن کرد:ای به سر زلف تو سودای من...وز غم هجران تو غوغای من...لعل لبت شهد مصفای من...عشق تو بگرفته سر و پای من...من شده تو آمده بر جای من
همه ساکت شدند و علی خوشگله خوند:هو حق و حق هو علی مولای من...هو حق و حق هو علی مولای من...هو حق و حق هو علی مولای من...علی مولای من...علی علی مولای من

Friday, July 11, 2008

همزیستی مسالمت آمیز دو انگل...تقدیم به خودم که از مورچه متنفرم


!کوتاه
ها؟چته داد می زنی؟
!اینکار رو نکن برات خوب نیست
.چشم
!عوضش اونکار رو بکن خیلی خوبه
.چشم
!انقدرهم نگو چشم
چی بگم؟
.بگو ای به چشم
برو بابا دیوونه تو کی هستی اصلا؟
من کی هستم؟من خودتم کوتاه.خودت کی هستی که من رو می بری زیر سوال بدبخت دهاتی پاپتی روانی