Sunday, August 12, 2007

یک لیوان شراب


جوکر رنگی سه لیوان و تنگ مشروب را روی میز گذاشت
جوکر سیاه و سفید:مهمون داریم؟
جوکر رنگی:بله
جوکر سیاه و سفید:آفریدگار؟
جوکر رنگی:نه عزیزم
جوکر سیاه و سفید:پرفسور اسنیپ؟
جوکر رنگی:نه
جوکر سیاه و سفید:پس کی؟نکنه آس دل یا سرباز دل
جوکر رنگی:بازرس ژاور
جوکر سیاه و سفید:ژاور؟چرا اون رو دعوت کردی.من کوزت رو ترجیح می دادم
جوکر رنگی:کوزت آرزو کرد ای کاش هیچ کس سایه نداشت.می دونی که ژاور استاد پیدا کردن آدم ها با تعقیب کردن سایه هاشون بود.از موقعیکه آفریدگار آرزوی کوزت رو برآورده کرد ژاور تبدیل به موجود ترحم برانگیزی شد.امشب دعوتش کردم تا کمی آرامش پیدا کنه

9 comments:

واران said...

سلام.ممنونم از شما که همیشه به من سر میزنید.دو روزی هست که مریض شدم اونم یه سرما خوردگی شدید تو تابستون.میدونی چرا؟چون عزیزترین کسم که از خدمت برگشته بود رو بوسیدم و منم سرما خوردم.از اون خاطره تو وبلاگم نوشتم تحت عنوان یه خاطره از من و صمیمی ترین دوستم.همیشه شاد و موفق باشی.

Anonymous said...

کی آرزوی کوزت بر آورده شده؟؟؟
پس چرا این همه سایه اینجاست!!!!

aram said...

ضلع سوم هميشه مبهمه
اما آفريدگار رو ترجيح ميدم

Anonymous said...

سلام کوتاه جان

نمی دانم سایه بی کسی را میگویی یا مرگ سایه ظلم و ستم را

برای محو سایه ظلم پلید باید جامها نوشید و سرها مست کرد

و برای سایه بی کسی به مهمانی خدا رفت و گیلاسی از جام لطف خدا نوشید

Alfons said...

یادمه که کوچولو بودم همه می گفتن بچه ها مثل فرشته پاک و بی گناهن
یادمه که من فکر می کردم پس چرا بال ندارم
ژاور هم بچه بوده نه؟
اونم یه فرشته ای بوده که بزرگترها برای اینکه نپره بالهاش رو کندن
حالا اگه فرشته بشه جای تعجبه؟

Anonymous said...

كوتاه عزيزم پس كي دست از سر اين جوكر سياه و رنگي بر ميداري
!!!
سلام هر وقتي دست دهد مي‌خوانمت

Anonymous said...

ز
salam

jalebe



ندگی خوردن و خوابیدن نیست






انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست.

زندگی چون گل سرخی است

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف.

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند.

(دکتر علی شریعتی)

Anonymous said...

‍ژاور رو مي فهمم

كسي از خدا پرسيد آرزوي ژاور چي بود ؟؟؟

پسر قبیله said...

به گمانم ژاور آرزوی مشروب کرده بود و آرامش
و هم نشینی با دو جوکر