Monday, March 26, 2007

رنگ پريشي


در سفيد كهنه رو كه باز مي كردي كتابهاي دانشگاهي تلمبار شده روي هم باعث مي شد سكندري بخوري .يخچال بدقواره آبي مايل به سفيدي كنار د ر سروصدا مي كرد و قرمزي بد رنگ تلويزيون سياه و سفيد كوچيكي درست روبروي در توي ذوقت مي زد.روي ميز تلويزيون قهوه اي رنگ ,چند جوراب سبز كثيف گلوله شده افتاده بود.با كمي دقت مي تونستي زير پتوهاي بنفش و سورمه اي گيتار نارنجي رنگي رو تشخيص بدي. پسري كه تنها تن پوشش ركابي سياهي بود تكيه زده بود به ديوار زرد رنگ و بادلهره به دستگيره در نگاه مي كرد كه بالا و پايين مي شد

24 comments:

بهبد پرشان said...

دوست من سلام
از اينجا هر چند دير اما سال نو رو تبريك مي گم

من به اضطراب افتادم و بي اختيار حواسم رفت به دستگيره در اتاقم
كاش يه پسر باشه

بهبد پرشان said...

راستي يادم رفت بگم اون پسره هم فالش مي زد ؟؟؟

Anonymous said...

حرفات همیشه برام جالب بوده مهدی جان ولی راستش جدیدا یه جورایی خیلی گیجم می کنه.
حالت که خوبه؟ سال نو خیلی خوبی داشته باشی...

Roozbeh Ettehad said...

منم نفهمیدم. دستگیره در بالا پایین میشد؟ یعنی کسی میخواست بیاد تو؟ شاید چون خوابم میاد مطلبو نمیگیرم. قول میدم دوباره بخونمش.

Anonymous said...

مبهمه

Anonymous said...

هموطن عزيزم
با سلام و آرزوي سالي آكنده از شادي و عاري از غم
تصميم گرفتم تا به معرفي بهترين و بدترين وبلاگ زيست‌محيطي سال اقدام كرده و جوايز آكادمي همنهاد!! را كه شامل زيتون بلورين به بهترين وبلاگ و تمشك طلايي به بدترين وبلاگ است، اهدا كنم.
آيا در اين اقدام زيست محيطي به كمكم مي‌آييد و وبلاگهاي برتر خود را معرفي مي‌نماييد؟
باور كنيد، محيط زيست ارزشمند ايران ارزش آن را دارد كه چند دقيقه‌اي براي حمايت از آن وقت گرانبهاي خود را مصروف داريد.
درود بر شما
[گل]

Anonymous said...

ba tamame ehterami ke baraye khodet va neveshte hat ghaelam...
agar zibaiihaye 1 naghashi ro tosif konim honare!
vagarna hamash kasif kardane kaghaze sefide o bas...
----------
alfonso
pesari ke barash mohemmi!

Anonymous said...

سلام ...
ممنون ازینکه بهم سر زدی...اما...
حرفات جالبه...با اینکه به اندازه ی خودم ازش فهمیدم ولی...بقول خودت این اول سالی....ولش کن بابا ...سال نو مبارک...

آرش said...

سلام
به زور می خوان بیان تو؟
شلوار پاش نیست؟؟

آدم آهنی said...

چراغُ خاموش کنی، پرده رو بکشی همه جا رنگ تن پوش می گیره

Anonymous said...

سکوت...دزد دلها

Anonymous said...

کی پشت در بود؟؟؟

سلام ...
سال نو مبارک ... هر چند یه کمی دیر شده ...
چه چیز بهترین است؟ آن را برایت آرزو می کنم...

سبز باشی.

Anonymous said...

سلام بر کوتاه عزیزم

اگر در را باز می کردی می دیدی که پشت در مازیار ایستاده بود تا فقط بهت بگوید سال نو مبارک کوتاه عزیز

Anonymous said...

من دارم مثلِ شمع آب می‌شوم
و بر قلبِ درحالِ آتشم می‌پاشم

تو هم با تیرِ تازه‌ای که پرتاب می‌کنی

آتش بیارِ معرکه‌ای

نگو جایی نداریم

راهی نداریم

ما شاعریم

به صفحه که می‌شود راه پیدا کرد

در انتهای سطرِ یکی از شعرهای خوش ساختم

کوچه‌ای برایت کنار می‌گذارم

کسی چه می‌داند

شاید هم تهِ این کوچه خانه‌ای ساختیم
********
لابد توجیهی هم داری اگر نسبت به من حس خوبی نداری
با این همه من خیلی دوستت دارم البته بیشتر از خودت نوشته هایت را دوست دارم
اصلا هم به حس تو کاری ندارم

Anonymous said...

سلام دوست خوبم... خوشحالم که بهم سر میزنی ...امیدوارم که تو مثل من نباشی ...که تووی مبارزه با عشق !!! هم بسوزی و هم بسوزونی اما گرم نشی ...من فقط سوختم ...اما ...سوختنم فقط برای خودم بود ...

Anonymous said...

سلام عزیز.همه میکن سال نو مبارک.به بهونه سال نو هم که شده امدم سر بزنم.هر چند مقصود چیز دیگس.اما وای از وقتی که پرده برون افتد.اون پسر رو می گم ها

Anonymous said...

ای بابا
همه هم که لنگ چفت درن !
خداییش ببین ، ملت رو چه التماسی میکنن که یکی در رو باز کنه ! اگه میخوای من بیام باز کنم !
در ضمن اون شعر برا هیچ کس بود ! یعنی برا هرکسیه که از تنها که من باشم تنها تره !
گرفتی دادا ؟
ممنونم که سر میزنی !
بدرود

Anonymous said...

سلام
این وبلاگ یعنی وبلاگ شما برام خیلی جالب بود. من شما رو توی لینک ام گذاشتم
به من سر بزن

Anonymous said...

سلام كوتاه جان سال نو مبارك. چه حال خوشي داشت اين پسره وقتي كه قلبش تالاپ تالاپ مي‌زد!!!

Anonymous said...

سلام کوتاه
گیتار وقتی کنار دیوار نباشه یا کوک نیست یا نمیشه که کوک بشه

در هم قفله کسی بازش میکنه که کلید داره

بلند شو و ه solenzara بزن تا شاید در باز بشه

کی میدونه

Anonymous said...

از یه رشتیه میپرسن: شما با چه سهمیه‌ای وارد دانشگاه شدی؟ میگه: بنده افتخار میكنم گه فرزند سه تا شهیدم!!!
----------
gahi ehsase badi mige eftekharat va dashte ham poochan...
alfonso

پسر قبیله said...

به شدت ياد خيلي چيزا يافتم
يکيشم خوابگاه بود به شدت
شايد ربطي نداشته باشه
ولي به هر حال اين حس اين لحظمه

Anonymous said...

اون تنها بود ،
همه رو تنها آفرید ... !

Anonymous said...

مهدي جونم پشت در همون پسر بچه كوچيكي نيست كه بي هوا پريد بقله باباش و حالا اينور در با يه تنپوش مشكي منتظر................