Monday, February 27, 2006

حجم سیاه کوچک


خیلی نگرانم...دومین روزیه که ازش خبر ندارم
بهش زنگ زدی؟
آره اما جواب نمیده
ناراحتش کردی؟
نه.یعنی نمیدونم.خودت که میدونی خیلی حساس هست.شایدم ناراحتش کردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
کلید خونه رو داری؟
آره
خوب برو بهش سر بزن
میترسم با کسی باشه ناراحت شه
نترس برو.مگه بار اولیه که میبینی با کسی هست؟قبلا هم که دیدی
خوب قبلا هم ناراحت شد
ببین به دل من بد افتاده .اگه از من میپرسی برو
پس ...من میرم. دوباره باهات تماس می گیرم
برو. منتظرم. یادت نره بهم زنگ بزن منم نگران شدم
باشه .فعلا خداحافظ
پسر گوشی را گذاشت . لباسهایش را پوشید.از خانه بیرون و به طرف خانه دوستش رفت
بین راه افکار مختلفی به ذهنش خطورمی کرد.افکار بدی که نمیخواست به هیچکدام توجهی کند.دل درد بدی گرفته بود .امیدوار بود دل دردش به همراه همه استرس ها وقتی دوستش را دید از بین برود
به خانه رسید
در را باز کرد و داخل راهرو شد.صدایی نمی امد. سالن پذیرایی خالی بود
صدای خش خش نرمی از اتاق خواب شنید
آهسته در اتاق را باز کرد
اولین چیزی که دید بدن دوستش بود . روی تخت دراز کشیده بود
وارد شد
حجم کوچک سیاهی که بین او و تخت قرار گرفته بود نظرش را جلب کرد
گربه سیاه دوستش در حالیکه بدنش را به سمت عقب کشیده و پنجه هایش را به شدت داخل فرش کرده بود به سمت صورتش خیز برداشت
از صدای گربه وحشت کرد
گربه به شدت انگشتانش را گاز میگرفت
تقلا کنان گربه را به گوشه ای پرت کرد
به سمت دوستش رفت
تعداد زیادی ورقه قرص آرام بخش خالی از قرص ها روی تخت ریخته شده بود
با دست خون آلودش صورت دوستش را لمس کرد
سرد بود

13 comments:

Anonymous said...

نوشته‌ات خیلی رومانتیکه
داستان جالبی بود، کوتاه و بانمک
چقدر خوبه که داستان‌ها هندی تموم نمی‌شه

Anonymous said...

اوه فكر كنم يه كم دير كرد
اگر نگران ناراحت شدنش نبود شايد بهتر مي شد
شايدم نمي شد
فكر كنم بتونه گربه سياه و نگه داره

Shine said...

حس ها دروغ نمی گن....
هشدار دهی غم زده و خشمگین گربه تکان دهنده بود...

Anonymous said...

لعنتي!!!...چرا يه زندگي بايد انقدر تلخ و بد تموم بشه؟!!

Anonymous said...

مرگ خود خواسته برون از هستی دل بریدن دلبستن شکستن و فریاد بی هیچ انعکاس در دوراهی سرنوشت
پرواز کن
پرواز کن
تا بیکران اوفق
تا هیچستان یقین
تا تنهایی سرد
برقله های قاف
تکرار مکرری ست زندگی
میان بودن تا نبودن

Shine said...

دوست عزیز اجازه هست من لینک شما رو در سایتم قرار بدم؟

Anonymous said...

بابا چرا نمي نويسي؟

Anonymous said...

kash manam 1 kiro dashtam aghalan mordamo peyda mikard(pasha)

Anonymous said...

خیلی تلخ بود. آیا خودش رو بخشید؟ آیا تونست با این غم کنار بیاد؟ چی شد آخرش؟

Unknown said...

خیلی غم انگیز بود :( سرما برای آدمهای گرم وحشتناکه...

Anonymous said...

http://www.19esfand.mycloob.com/my/showpage.php
اينجا قرار وبلاگ نويسا جمع بشن
خيلي دوست دارم ببينمت

Mighty Mind said...

دل به دل راه داره
قرص ارام بخش قبل از مرگ دل درد هم میاره؟؟

Anonymous said...

marg masole ghashangiye pare shaparak ast to chera ... to ke midani... to hasti... to ke naghashi... to ke masoli... to ke zibaee... to ke.......ahhhh ey haghighate hastiye nab bebin ke che birahmane motahm shodam?!
bebin ke o cheghone dar ghiyabe man az ye hajme tirepiravi kard?
kojaye ey marhame ranjhaye in ranjideh?
magar baraye ghamzade davaye ghose mibarand?
be shahre to bi marefat baraye morde khatme khande migiran?
tamam ghoseha baraye man tamame hastiyand
tamam eshgh che avalin che akharin baraye man mesale ghoseand