Wednesday, October 26, 2005

مرگ لذیذ


دوباره قصه ماه و گرگ شدن من
خدایا خسته شدم
باز از خانه بیرون میزنم
تشنه به خون انسان
...و همان درد و ترس که اگر انسانی دیدم مبادا
چهار دست و پا به سمت بسمت قله میروم
پوزه خون الودم را رو به اسمان میگیرم
خدایا مرگم را بده

7 comments:

Anonymous said...

میان راه بود

Anonymous said...

وهم...سلام مهدی

Anonymous said...

جوکرها کجا هستند؟

Anonymous said...

Salam Aziz
Up am o montazeret ...

Anonymous said...

سلام کجایی برادر؟

Anonymous said...

جاي جوكر سفيد خالي ..

Anonymous said...

نوشتن در مورد خفاش قبر زاد هنر بزرگی نیست . واگویه های جدید با شعرای قشنگ اطلاع میدم که اپ کردم