Sunday, December 24, 2006

بچه هاي رديف جلو...براي كسي كه نمي خواهد صدايش را بشنوند

سالن تاريك بود
صداي زير درام شروع كنسرت رو اعلام كرد
چند ثانيه گذشت تا گوشهاهماهنگي ميخكوب كننده درام و گيتار بيس, شروع محبوبترين آهنگ خواننده رو به ياد بيارند
گيتار الكتريك شروع به نواختن كرد. نور كوچكي روي سه نوازنده افتاد
بچه هاي رديف جلو شروع به سوت زدن كردند . همه سالن غرق تشويق شد
درام صداي گيتار بيس رو توي خودش حل كرد و هارموني زيبايي با گيتار ليد بوجود آورد
رقص دستهاي خواننده روي گيتار ليد محسور كننده بود
حالا همه منتظر صداي خشن خواننده بودند.لبخندي روي صورت خواننده پيدا شد. با خودش گفت :ديگه نميخوام صدام رو كسي بشنوه.دست از نواختن برداشت.گيتار رو به زمين كوبيد و سن رو ترك كرد

21 comments:

Anonymous said...

سلام..تولد وبلاگمه بیای خوشحالم می کنی...[گل]

Anonymous said...

زلیخا عشق نمی داند

زلیخا مغرور قصه اش بود زلیخا به همنشینی نامش با یوسف می نازید
زلیخا بر بلندای قصه رفت و گفت رونق این قصه همه از من است
این قصه بوی زلیخا می دهد کجاست زنی که چون من شایسته عشق
پیامبری باشد ، تا بار دیگر قصه ای این چنین زیبا شود؟
قصه دیگر نازیدن زلیخا را تاب نیاورد و گفت: بس است زلیخا ! بس
است .از قصه پایین بیا ، که این قصه اگر زیباست ، نه به خاطر تو ، که
زیبایی همه از یوسف است .
زلیخا گفت: من عاشقم و عشق رنگ و بوی هر قصه ای است . عمریست که
نامم را در حلقه عاشقان برده اند.
قصه گفت : نامت را به خطا برده اند ، که تو عشق نمی دانی.
تو همانی که بر عشق چنگ انداختی . تو آنی که پیرهن عاشقی را به نامردی
دریدی. تو آمدی و قصه ، بوی خیانت گرفت . بوی خدعه و نیرنگ. از قصه ام
بیرون برو تا یوسف بماند و راستی
و زلیخا از قصه بیرون رفت .
***
خدا گفت: زلیخا برگرد که قصه جهان ، قصه پر زلیخاست و هر روز هزارها
پیرهن پاره می شود از پشت . اما زلیخایی باید، تا یوسف ، زندان را بر او برگزیند.و
قصه را و یوسف را ، زیبایی همه این بود.
زلیخا برگرد!
عرفان نظرآهاری

Anonymous said...

شب بر روی شیشیه های تار
مینشست آرام چون خاکستری تبدار
باد نقش سایه ها را در حیاط خانه هر دم زیر و رو میکرد
پیچ نیلوفر چو دودی موج می زد بر سر دیوار
در میان کاجها جادوگر مهتاب
با چراغ بی فروغش می خزید آرام
گویی او در گور ظلمت روح سرگردان خود را جستجو میکرد
من خزیدم در دل بستر
خسته از تشویش و خاموشی
گفتم ای خواب ای سر انگشت کلید باغهای سبز
چشمهایت برکه تاریک ماهی های آرامش
کولبارت را بروی کودک گریان من بگشا
و ببر با خود مرا به سرزمین صورتی رنگ پری های فراموشی
////فروغ
.
.
.
.
ولی خواب با من نبود

Anonymous said...

دوسش دارم اين آدمو با اين همه جسارتش

Anonymous said...

wooooooooooooow
ye paiane gheire montazere....hamishe az har chize motefaveti sar miram
aliiiiiiiiiiiiiiiii bood

Anonymous said...

man poolamo pas migereftam loool kheyli maskhare neveshtam, inhame geda nistam!

Anonymous said...

يكي از شگردهاي تبليغاتي اسلاير هم اينه
حتي گاهي گرونترين گيتار هاشونو روي صحنه ميشكنن

Anonymous said...

يكي از شگردهاي تبليغاتي اسلاير هم اينه
حتي گاهي گرونترين گيتار هاشونو روي صحنه ميشكنن

Anonymous said...

سلام
بيچاره گيتار! دلم براش سوخت
پيروز باشي

Roozbeh Ettehad said...
This comment has been removed by the author.
Roozbeh Ettehad said...

از جراتش خوشم اومد. واسه خودش زندگی می کرد نه دیگران. تایید دیگران رو پشیزی حساب نکرد. آفرین

Anonymous said...

خیلی باحال بود
بازم از سخن کوتاهت ممنونم
حس عجیبی بهم دست داد
جالبه
برای خود))))

Anonymous said...

inam ye noe darde dige
!!!!!!!!!!!!!!
badtarin dard in nist ke az eshghet door bashi.badtarin dard in nist ke be ooni ke doosesh dari naresi.badtarin dard in nist ke eshghet behet naro bezane.badtarin dard inam nist ke asheghe yeki bashi yo oon nadoone.badtarin dard ine ke yeki bemire oon vaght taze befahmi ke dooset dashte

Anonymous said...

Ye rooz Del ba khodesh ahd bast ke az in be baad sang misham , sang shod...........raft miyoone sanga neshast , ama...........asheghe ye sange dige shod

Anonymous said...

سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

Anonymous said...

به قول فروغ
"اين فقط صداست كه مي ماند"

Anonymous said...

من بهش ميگم عصيان.............کلمه اي که کمتر تو زندگي بهش انديشيديم.............و بسيار جذاب است

Anonymous said...

حالا ÷ول بلیظط مردمو ÷س میدن؟

Iranian idiot said...

چه احمق!

Anonymous said...

درود
تا حدودی با حرفت موافقم ولی چه کنم منم انسانم و متغیر
امیدوارم چون از یک شهر هم هستیم بیشتر هم صحبت باشیم
بدرود

Soulmate said...

سلام. شما به بازی یلدا دعوب شدین. لطفاً وبلاگمو بیینید.