این خیلی سیاهه
جوکر سیاه و سفید که بیقراری روی صورتش موج می زد رو به جوکر رنگی کرد و گفت:من دچار روزمرگی شدم
جوکر رنگی:می دونم.بیا یه چیزی که تا حالا ندیدی نشونت بدم
جوکر سیاه و سفید ناباورانه پشت سر جوکر رنگی به راه افتاد
جوکر رنگی به سمت زیرزمین رفت .وقتی از راه پله به پایین می رفتند جوکر سیاه و سفید گفت:الان بگو من نمی تونم صبر کنم
جوکر رنگی گفت:به صبرش می ارزه
وارد زیرزمین شدند
جوکر رنگی بدون اینکه چراغ روشن کند به سمت گوشه ای از زیرزمین رفت
جوکر رنگی:بیا ببین
جوکر سیاه و سفید با حیرت متوجه حفره ای شد که تا بحال ندیده بود.نور اندکی که از راه پله به زیرزمین راه پیدا کرده بود محو شد
جوکر سیاه و سفید گفت:من از تاریکی می ترسم.انگار تنهام
جوکر رنگی دست جوکر سیاه وسفید را به نرمی نوازش کرد و گفت:داخل حفره نگاه کن
جوکر سیاه و سفید بعد از چند لحظه گفت:هیچی
جوکر رنگی :ببین یه جسمی توی این حفره هست که سیاه تر از هر چی سیاهی هست.اگه اینطور باشه تاریکی اطراف نقش روشنایی رو بازی می کنند
جوکر سیاه و سفید خندان بالا و پایین پرید و گفت:راست میگی دیدمش این خیلی سیاهه
14 comments:
salam
mamnoonam ek be webloge man omade ama bayad az oon chizi hemayat kone ke delet be khateresh gerefte, bayad be pa khizim
www.pglo.net
Arsham
این هم دوسش داشتم. قشنگ بود
چه جوکر رنگیه مهربونی...
khoobe ke joker siaho sefid ie nafar mesle joker rangiro dare....
mishe bishtar iani zoodtar benevisiÉ
تشبيه جالبي براي سياهي بود اما هر چي مي گردم سياهياي دنيا رو اينجوري سفيد كنم نمي تونم !!!!
كاش همه يه جوكر رنگي داشتن..يا يه جوكر رنگي بودن...اگه جوكر رنگي نباشه جوكر سياه و سفيد چطور ميتونه سفيديايه دورو برشو ببينه...خوش به حالت جوكر سياهو سفيد...منم جوكر رنگي ميخواااااام(:((:
جالب شد
اگه لم اين متن رو قبول کنيم يه قضيه هم ميتونيم اثبات کنيم از روش
قضيه : اگه کسي يه سياهي خيلي سياه تو زندگيش نداشته باشه ، زندگيش سياه تره
نتيجه : روزمرگي از درد و رنج بدتره
تناقض : اگه کسي يه سياهي خيلي سياه تو زندگيش نداشته باشه ، زندگيش سياه تره و چون زندگيش سياه تره ، زندگيش ميشه همون سياهي خيلي سياه و در نتيجه زندگيش ساه تر نيست پس يه سياهي خيلي سياه هم نو زندگيش نداره و در ن...
بيخيال بابا همون نتيجه رو بچسبيم بهتره
salam
shayad akse man ro to nashreye Cheragh dide bashe
Arsham
هه! انگار تنهایی ترس داره
چی رو یوریکا؟ :)
سیاهیای زندگی من اونقدر "ترین" بودن که هیچکدوم واسه هیچکدوم روشنایی نشدن
سعی می کنم نیازم و به جوکر رنگی به کسی نشون ندم
من مغرور تر از اینام.....
هی با بوی خوش کاهگل و کرباس و فالوده
رطب رازیانه رویا و سینام
حصیر خیس خنکای پنکه بی قرار
هی تا کجای خاطره خوابت دور
هی با یک تبسم خالی
از خستگی بی خبر شده
بگو خداحافظ و خلاص
درود
کجایی؟
بدرود
ولی من ترديد دارم که اگر آن چيز سياهتر از هر سياهی را ببينم،خوشحال بشوم و بالا و پايين بپرم!...قطعا وحشت خواهم کرد!!...من نميخوام که اون سياهی رو..حتی ببينم!
Post a Comment