Friday, April 07, 2006

خنده


اگه گفتی من کیم؟
پدر خوانده با لحن شوخ همیشگی گفت:چشمامو ول کن تا بگم
پسر با شیطنت اصرار کرد:اول بگو بعد اجازه میدم ببینی
پدرخوانده تظاهر به تقلا کردن کرد و با صدای بلند در حالیکه میخندید گفت:ولم کن ...ولم کن امیدوارم دراکولا بهت تجاوز کنه
پسر با صدای بلند خندید
مرد جوان با خنده گفت:الهی بابا جون پسرا همینطور در خونه ات غلت بزنند
پسر چشمان مرد جوان را رها کرد و خودش را به سینه او چسباند

12 comments:

Shine said...

مهم اینه که با اونایی که دوستشون داری تفاهم داشته باشی ، بقیه اصلا مهم نیستند...

Anonymous said...

خوبه که به دونی آدما چه جوری شاد کنی من خیلی دوست دارم

Anonymous said...

دراکولا ...تجاوز....^^

Anonymous said...

salam.jaleb buod .hamintur edameh bedeh...

Anonymous said...

دراكولاهاي مهربون

آدم آهنی said...

من بودم هم به سینه اش می چسبیدم ولی اون چشما رو ول نمی کردم

Anonymous said...

پدر .... حتي از نوع خوانده ش هم غنيمتيست

مهدی برزین said...

عجب.الان دوست دارم بخندم ولی درد کمر نمیذاره.یه وقت دیگه سعی میکنم بخندم

Anonymous said...

dirooz too roozname neveshteh bood keh pedar khaandeh dastgir shod keh ! ;)

Anonymous said...

R U GUY?

Anonymous said...

او که می ماند نخواهد رفت
اوکه رفته است نخواهد رسید
او که رسیده است پشیمان است
این همه از شکستن سکوت
چه عاید آینه شد!؟
رفتن هم حرف عجیبی
شبیه اشتباه آمدن است
تو بگو
دایره تا کجای این نقطه خواهد گریست؟

Anonymous said...

I love your website. It has a lot of great pictures and is very informative.
»