Saturday, April 01, 2006

خیانت


وقتی که بغض آسمان شکست
من نیز از پا نشستم
وسالهاست که عشق را بر دفتر روزگار
مشق می کنم
زمانیکه قلندران بیرحمانه درختان را
بر گردنه بهار سر بریدند
و عشق را بر دار کردند
روزگارشان را تلخی مبهمی در بر گرفت
آنچنانکه
یکدیگر را به دوستی دیر باور می کردند
و این خیانت بود
که به اندازه دریا در رگهای زمینشان
می جوشید
من نیز از پا نشستم
در انزوای عصری که
عشق را به اندازه یک مجرم مرتود
ز خود می رانند

12 comments:

Mighty Mind said...

ما همه از پا نشستگانیم در انزوای سرزمینی که رودخانه هایش درختانی را ابیاری میکنند که عشق را بر آن به دار مجازات عمل نا کرده اش آویخته اند تا رشد کند تا عشق ریشه کن شود. اما گاهی شاید هنوز تکه پاره هایی از عشق های مرده بر روی زمین افتاده باشد

Anonymous said...

mamnun ke sar zadin, sare forsat bayad biam inshallah:)

Unknown said...

کاش هیچوقت عشقی مجازات نمیشد...کاش

Anonymous said...

كاشكي تاريكي مي رفت فردا مي شد ديرباور كردن دوستي ... خيانت بسيار زيبا بود .

Shine said...

من عاشق اون موزیک و کلیپشم ! اما چرا یاد اون افتادی؟ ربطشو نفهمیدم :(

Anonymous said...

سلام من داستان هاتو بیشتر دوست دارم راستی می شه لینکت کنم

Anonymous said...

من نیز دیریست از پا نشسته ام، در خود شکسسته ام

Anonymous said...

آه...فقط آه

Anonymous said...

چه ساده حكم ها اعلام مي شود

شب بین said...

هر کس خیانت کند
خائن است؟

Anonymous said...

چرا همه عاشقا تجربه یکسانی دارنن

Anonymous said...

Super color scheme, I like it! Good job. Go on.
»