چقدر سرد. بدنم لرزيد. دلم براي گرمي تنگ شده. اين روزا همه چيز بوي زمستون ميده
هم اتاقی تا پاسی از شب در تاریکی اتاق به صورت پسر خیره شده بود
هم اتاقی شاید فقط به اومدنش اکتفا کنه...شاید اینجوری بهتر باشه.
سلام
هم اتاقی توی اتاقه... چی از این بهتر؟
هم اتاقي دلشو به يكي سپرده بالاخره
مثل هميشه كوتاه .معناي غريبي دارد اين كوتاه ولي بدون كوتاهي.پسران بنويسيد و خودتان را فرياد كنيد
پسر شايد در به خواب زدگي اش نفس هاي هم اتاقي را بشمرد و با خود بگويد: من بايد بخوابم. شايد اينجوري بهتر باشه
Post a Comment
8 comments:
چقدر سرد. بدنم لرزيد. دلم براي گرمي تنگ شده. اين روزا همه چيز بوي زمستون ميده
هم اتاقی تا پاسی از شب در تاریکی اتاق به صورت پسر خیره شده بود
هم اتاقی شاید فقط به اومدنش اکتفا کنه...شاید اینجوری بهتر باشه.
سلام
هم اتاقی توی اتاقه... چی از این بهتر؟
هم اتاقي دلشو به يكي سپرده بالاخره
مثل هميشه كوتاه .معناي غريبي دارد اين كوتاه ولي بدون كوتاهي.پسران بنويسيد و خودتان را فرياد كنيد
پسر شايد در به خواب زدگي اش نفس هاي هم اتاقي را بشمرد و با خود بگويد: من بايد بخوابم.
شايد اينجوري بهتر باشه
Post a Comment