Wednesday, November 23, 2005

رقیب؟


کبوترها داشتن بازی میکردند
یه کم دور تر یه کلاغ نگاشون میکرد
هر روز کارش این بود که بیاد اونجا و اون کبوتر سفید و نگاه کنه
اینبار بهش خوب دقت کردم
اشک تو چشاش پر شده بود
راستش من میدونستم که عاشق اون کبوتر شده

6 comments:

آدم آهنی said...

به كلاغه خوب ىقت كرىي يا كبوتره؟

Anonymous said...

کبوتر با کبوتر باز با باز
کن همجنس با همجنس پــــرواز
...
نمیشه منکر قسمت شد... شاید!!!! همین

sina ina said...

..کلاغ بودن یا کبوتر بودن

مهدی برزین said...

اخي .كبوتر بودن به از كلاغ بودن.اما خيلي وقتها ما كلاغه ايم.كلافه از اين كلاغه بودن سر به بالين كي بايد گذاشت؟

مهدی said...

یاد اون ماهیه افتادم که دچار آبی دریا شده بود

Anonymous said...

کلاغه غير معمول بود که عاشق يه کبوتر شده بود ولي يه شانس کوچيک هک داشت:
شايد کبوتره هم غير معمول بود و مي تونست عاشق يه کلاغ بشه