Wednesday, February 06, 2008

فلاکت


وحشتناکه...کمرش باد کرده ... کبود شده... صورتش مچاله شده دکتر
صدای دکتر از پشت تلفن: کاری نکنید.الان میام
زن تلفن رو قطع کرد و به سمت شوهرش دوید.تورم کمر مرد تکان های شدیدی می خورد.دوتا نیش سفید و نازک از پشت مرد بیرون زد.زن جیغ زد.مرد توان ناله نداشت.بوی خون اتاق رو پر کرد و به سرعت از جای دو نیش سفید رنگ سر ماهیچه ای زالو بیرون زد.زن بی هوش شد.زالوی خون آلود و بد بو به خودش پیچید و از بدن خالی از روح و خون مرد خارج شد

12 comments:

Anonymous said...

حالا زالوی تو وحشتناک بود یا توده سیاه من؟؟

Anonymous said...

سلام کوتاه جان

زالوی خون آشام امروز خون آن مرد را نوشید فردا خون مردی دیگر و این یعنی همان فلاکتی که می گوئی

فلاکت ، فلاکت ، فلاکت

دنیا پر از زالوهای خون آشام است

Roozbeh Ettehad said...

راستشو بخوای من دوست ندارم اینطوری بمیرم.

Anonymous said...

زالو
چيزي كه اسمش بد در رفته

Anonymous said...

www.dozdedelha.blogspot.com
----------
تو بلاگت داستان های جنایی نداشتیم!

Anonymous said...

اون زالو نبوده!!یدونه از این آلاینها بوده وقتی مرد تو فضا پیما زندگی میکرده باباش کار مردو ساخته!!!

پسر قبیله said...

من اينجا به نفع كاوه راي مي دم ... تصوير تو وحشتناك تر بوده كوتاه

Shine said...

koooootah ! what's happening to you?! :(

Anonymous said...

Be Rooz hastam

Anonymous said...

سلام

نمیدونی چند بار سعی کردم بیام ولی نمیدونم چرا نمیتونستم بیام و کامنت بزارم

بالاخره امشب موفق شدم

خلاصه باید ببخشی

PiaZ said...

And thus he died and his sins will catch up! :))

Anonymous said...

مرسی که شعر حاضری آوردی . شعرت و وبلاگت رو در پست اضافه کردم