کوچه خلوت و شب پر ستاره وهوای خنک بهاری
سورمه ای تیره شب پر از ستاره شده انگارمی خواد آسمون بیفته.نسیم خنک بهاری تو این کوچه خلوت پوست تازه از حموم گرم در اومده صورتم رو قلقلک می ده.چه هوایی...خدا چه هوایی
پخخخخخخخ
من:دهنت سرویس ترسیدم
توسوال می کنی: داشتی خودتو می مالوندی به تنهاییت
تو می خندی به این سوالت
من:نه داشتم می مالوندم به هوای خنک بهار...می مالوندم به انتظارت...به عشقت
تو:ناکس این عشق من عین خمپاره می مونه .تو چشم همه می ره
من سوال می کنم:چطوری عزیزم خوبی
تو:بد نیستم.واقعیت داره عشقت به من یا از دروغهای خودته
من قبر خودمو می کنم و بهت می گم
من:آره من عاشقتم
تو می خندی باز
صدای خنده بالغ نشده ات من رو می بره به اوج
تو:ولی من اول می خوام درسم رو ادامه بدم بعدش ازدواج
من:که بری دانشگاه تا خونواده ات از شرت راحت شه
تو:باید از خداشون باشه پسر خوش هیکل و خوشتیپی مثل من تو اون خونه باشه
من:آره جون خودت...تو خوشتیپ بودی که بامن این موقع شب قرار نمی ذاشتی
صدای چرق چروق آدامست چقدر برام دل انگیزه...بوی توت فرنگی آدامست با بوی ادکلن من قاطی شده.هوا خنک و خوشبو از بوی تازه برگهای درختا و بوی ما
تو:عزیزم
من:جونم
تو:عزیزم
من:تو مثل اینکه فقط برای اینکه عزیزم از من بشنوی بهم می گی عزیزم...عزیزم
تو: بغلم کن عزیزم
من کیف می کنم و بغلت می کنم
تو سوال می کنی:چه حالی داری عزیزم
من:مثل اینکه به خر تی تاپ بدی
تو با صدای بلند می خندی
چه حالی می ده نسیم...چه حالی می ده صدای جیرجیرک...صدای خنده تو...چه همه چی حال می ده
تو:عزیزم ...عزیزم...عزیزم
این عزیزم عزیزمهات مثل صدای مرغ حق می مونه که داره بچه اش رو صدا می کنه...منم برات جیک جیک می کنم
من:عزیزم ...عزیزم
کوتاه:امیدوارم تونسته باشم لبخند کوچولویی رو لباتون آورده باشم