Wednesday, February 27, 2008

کوچه خلوت و شب پر ستاره وهوای خنک بهاری


سورمه ای تیره شب پر از ستاره شده انگارمی خواد آسمون بیفته.نسیم خنک بهاری تو این کوچه خلوت پوست تازه از حموم گرم در اومده صورتم رو قلقلک می ده.چه هوایی...خدا چه هوایی
پخخخخخخخ
من:دهنت سرویس ترسیدم
توسوال می کنی: داشتی خودتو می مالوندی به تنهاییت
تو می خندی به این سوالت
من:نه داشتم می مالوندم به هوای خنک بهار...می مالوندم به انتظارت...به عشقت
تو:ناکس این عشق من عین خمپاره می مونه .تو چشم همه می ره
من سوال می کنم:چطوری عزیزم خوبی
تو:بد نیستم.واقعیت داره عشقت به من یا از دروغهای خودته
من قبر خودمو می کنم و بهت می گم
من:آره من عاشقتم
تو می خندی باز
صدای خنده بالغ نشده ات من رو می بره به اوج
تو:ولی من اول می خوام درسم رو ادامه بدم بعدش ازدواج
من:که بری دانشگاه تا خونواده ات از شرت راحت شه
تو:باید از خداشون باشه پسر خوش هیکل و خوشتیپی مثل من تو اون خونه باشه
من:آره جون خودت...تو خوشتیپ بودی که بامن این موقع شب قرار نمی ذاشتی
صدای چرق چروق آدامست چقدر برام دل انگیزه...بوی توت فرنگی آدامست با بوی ادکلن من قاطی شده.هوا خنک و خوشبو از بوی تازه برگهای درختا و بوی ما
تو:عزیزم
من:جونم
تو:عزیزم
من:تو مثل اینکه فقط برای اینکه عزیزم از من بشنوی بهم می گی عزیزم...عزیزم
تو: بغلم کن عزیزم
من کیف می کنم و بغلت می کنم
تو سوال می کنی:چه حالی داری عزیزم
من:مثل اینکه به خر تی تاپ بدی
تو با صدای بلند می خندی
چه حالی می ده نسیم...چه حالی می ده صدای جیرجیرک...صدای خنده تو...چه همه چی حال می ده
تو:عزیزم ...عزیزم...عزیزم
این عزیزم عزیزمهات مثل صدای مرغ حق می مونه که داره بچه اش رو صدا می کنه...منم برات جیک جیک می کنم
من:عزیزم ...عزیزم

کوتاه:امیدوارم تونسته باشم لبخند کوچولویی رو لباتون آورده باشم

10 comments:

Anonymous said...

باید می خندیدم؟!
من که گریم گرفت!

Anonymous said...

are labkhand be labemon umad nemidonam gheseh bud ya vaghiyat ageh vaghee bud omidvaram ke az in titab ha hamishe be kharha bedan..

Anonymous said...

قشنگ بود عزیزم

Anonymous said...

به این خر درمونده هم یکی بدین
شب جمعه ست ثواب داره
:))

Anonymous said...

میتونم بگم زیبا بود

Anonymous said...

عزیزم من چی بگم ؟ عزیزم

منکه همه جوره خوشم اومده ازت عزیزم

معلومه که شب خوبی بوده عزیزم

پسر قبیله said...

یه جورایی
بد جورایی
قلقلکم داد
خوش خوشانم شد
یه کم هم دلم خواست که یکی هم به من بگه : بغلم کن

Anonymous said...

چرا خنده؟! اين نوشته بيشتر بوي دردو غربت ميده! فرقي هم نمي‌كنه كسي باشه كه بهت بگه بغلم كن يا نباشه، چون هر دوش دروغه! باور نمي‌كني؟
!!!!

Anonymous said...

خنده و گریه دو روی یه سکه هست
شیر یا خط بندازی
تکلیف خنده و گریه معلوم می شه
حالا شیر اومده یا خط؟ اگه گفتی؟

Anonymous said...

عزیزم نوشتت لبخندو به لبام آورد.