ضيافت به صرف مشروب.به ياد يوستين گوردر
جوكر سياه و سفيد كمي از مشروب روي ميز چشيد.لذيذ بود.گفت:مهمون داريم؟جوكر رنگي در حاليكه گلدون گل اطلسي رو كنار پنجره مي گذاشت گفت:آره
جوكر سياه و سفيد :كيه
جوكر رنگي:هموني كه داستان هاي مارو تا حالا نوشته
جوكر سياه و سفيد روي صندلي نشست و گفت:نه
جوكر رنگي :آره
جوكر سياه و سفيد : دلم داره مي لرزه ...دلم يه جوري شده...چي شده ...حالم بده... يعني خالق ما مياد خونه ما؟
جوكر رنگي سه دستمال سفيد روي ميز گذاشت
جوكر سياه و سفيد كه ميشد وحشت رو توي چشماش ديد با حركاتي عصبي دور ميز ميگشت و به كارهاي جوكر رنگي نگاه ميكرد
جوكر رنگي سه گيلاس تميز روي دستمالهاي سفيد گذاشت
جوكر سياه و سفيد:چه قدر خونسردي تو...اون ميخواد بياد اينجا و با ما مشروب بخوره؟اصلا من نميفهمم مگه خالق ما ...اي بابا قاطي كردم
صداي در جوكر سياه و سفيد رو مجبور به نشستن رو يكي از صندلي ها كرد .احساس ميكرد نايي براي راه رفتن دور ميز نمونده
جوكر رنگي به سمت در رفت...جوكر سياه و سفيد مي لرزيد...نفس كشيدن براش سخت شده بود
جوكر رنگي پرسيد:كيه؟
صداي پشت در جواب داد:جوكر شماره سيزده
جوكر رنگي در رو باز كرد
جوكر سياه و سفيد بي هوش شد
جوكر سياه و سفيد :كيه
جوكر رنگي:هموني كه داستان هاي مارو تا حالا نوشته
جوكر سياه و سفيد روي صندلي نشست و گفت:نه
جوكر رنگي :آره
جوكر سياه و سفيد : دلم داره مي لرزه ...دلم يه جوري شده...چي شده ...حالم بده... يعني خالق ما مياد خونه ما؟
جوكر رنگي سه دستمال سفيد روي ميز گذاشت
جوكر سياه و سفيد كه ميشد وحشت رو توي چشماش ديد با حركاتي عصبي دور ميز ميگشت و به كارهاي جوكر رنگي نگاه ميكرد
جوكر رنگي سه گيلاس تميز روي دستمالهاي سفيد گذاشت
جوكر سياه و سفيد:چه قدر خونسردي تو...اون ميخواد بياد اينجا و با ما مشروب بخوره؟اصلا من نميفهمم مگه خالق ما ...اي بابا قاطي كردم
صداي در جوكر سياه و سفيد رو مجبور به نشستن رو يكي از صندلي ها كرد .احساس ميكرد نايي براي راه رفتن دور ميز نمونده
جوكر رنگي به سمت در رفت...جوكر سياه و سفيد مي لرزيد...نفس كشيدن براش سخت شده بود
جوكر رنگي پرسيد:كيه؟
صداي پشت در جواب داد:جوكر شماره سيزده
جوكر رنگي در رو باز كرد
جوكر سياه و سفيد بي هوش شد