حجم سیاه کوچک
خیلی نگرانم...دومین روزیه که ازش خبر ندارم
بهش زنگ زدی؟
آره اما جواب نمیده
ناراحتش کردی؟
نه.یعنی نمیدونم.خودت که میدونی خیلی حساس هست.شایدم ناراحتش کردم ولی چیزی به ذهنم نمیرسه
کلید خونه رو داری؟
آره
خوب برو بهش سر بزن
میترسم با کسی باشه ناراحت شه
نترس برو.مگه بار اولیه که میبینی با کسی هست؟قبلا هم که دیدی
خوب قبلا هم ناراحت شد
ببین به دل من بد افتاده .اگه از من میپرسی برو
پس ...من میرم. دوباره باهات تماس می گیرم
برو. منتظرم. یادت نره بهم زنگ بزن منم نگران شدم
باشه .فعلا خداحافظ
پسر گوشی را گذاشت . لباسهایش را پوشید.از خانه بیرون و به طرف خانه دوستش رفت
بین راه افکار مختلفی به ذهنش خطورمی کرد.افکار بدی که نمیخواست به هیچکدام توجهی کند.دل درد بدی گرفته بود .امیدوار بود دل دردش به همراه همه استرس ها وقتی دوستش را دید از بین برود
به خانه رسید
در را باز کرد و داخل راهرو شد.صدایی نمی امد. سالن پذیرایی خالی بود
صدای خش خش نرمی از اتاق خواب شنید
آهسته در اتاق را باز کرد
اولین چیزی که دید بدن دوستش بود . روی تخت دراز کشیده بود
وارد شد
حجم کوچک سیاهی که بین او و تخت قرار گرفته بود نظرش را جلب کرد
گربه سیاه دوستش در حالیکه بدنش را به سمت عقب کشیده و پنجه هایش را به شدت داخل فرش کرده بود به سمت صورتش خیز برداشت
از صدای گربه وحشت کرد
گربه به شدت انگشتانش را گاز میگرفت
پس ...من میرم. دوباره باهات تماس می گیرم
برو. منتظرم. یادت نره بهم زنگ بزن منم نگران شدم
باشه .فعلا خداحافظ
پسر گوشی را گذاشت . لباسهایش را پوشید.از خانه بیرون و به طرف خانه دوستش رفت
بین راه افکار مختلفی به ذهنش خطورمی کرد.افکار بدی که نمیخواست به هیچکدام توجهی کند.دل درد بدی گرفته بود .امیدوار بود دل دردش به همراه همه استرس ها وقتی دوستش را دید از بین برود
به خانه رسید
در را باز کرد و داخل راهرو شد.صدایی نمی امد. سالن پذیرایی خالی بود
صدای خش خش نرمی از اتاق خواب شنید
آهسته در اتاق را باز کرد
اولین چیزی که دید بدن دوستش بود . روی تخت دراز کشیده بود
وارد شد
حجم کوچک سیاهی که بین او و تخت قرار گرفته بود نظرش را جلب کرد
گربه سیاه دوستش در حالیکه بدنش را به سمت عقب کشیده و پنجه هایش را به شدت داخل فرش کرده بود به سمت صورتش خیز برداشت
از صدای گربه وحشت کرد
گربه به شدت انگشتانش را گاز میگرفت
تقلا کنان گربه را به گوشه ای پرت کرد
به سمت دوستش رفت
به سمت دوستش رفت
تعداد زیادی ورقه قرص آرام بخش خالی از قرص ها روی تخت ریخته شده بود
با دست خون آلودش صورت دوستش را لمس کرد
سرد بود
با دست خون آلودش صورت دوستش را لمس کرد
سرد بود