Sunday, July 20, 2008

عاطفه؟



کشته مرده اون "عاطفه؟ "گفتنشم
بهم یاد داده:قهرهستی باش ولی حرف بزن
یه بار با داریوش اسد زاده و رامبد جوان واسماعیل محرابی و اون پسر کوچیکه علی نشسته بود دم در تو سرما و آتیش روشن کرده بودند و با هم راجع به زناشون بحث می کردند...آخر بحث داریوش اسد زاده گفت :گه خوردین و رفت بالا...رامبد ازش پرسید:بابا نتیجه بحث چی شد...گفت:هیچی گه خوردیم
منکه گریه بلد نیستم فکرم نکنم اون دلش بخواد براش گریه کنم
خیلی دوستش دارم...یعنی من چند نفر رو دوست دارم بابام بودن...اولی خسرو شکیبایی .اگه نه آل پاچینو.اونم اگه نمی شه ابی.اونم اگه نمی شه...آخریشم بابای خودم بود که کاش نمی شد

13 comments:

Anonymous said...

کوتاها
من عاشق صداش بودم .عاشق صداش .
یک سی دی پری خوانی دارد شعر های فروغ را خوانده بی نظیر است . بی نظیر .

باید بشنوی.

Anonymous said...

درست مثه يه باباي واقعي
برام يه الگو بود مخصوصا توي خونه سبزش

Anonymous said...

روحش شاد

Anonymous said...

خوشحالم كه تو يكي هنوز هستي، گرچه خيال مي‌كنم بي‌معرفتي ذاتي همه بچه‌هاي هم‌جنس‌گراست، نه بابا ذاتي همه آدم‌ها!!!! نمي‌دانم فعلا همين. و بوووووووووووووووس مهرداد افشار

واراند آراگاتس said...

یادمان قشنگی بود
خدایش بیامرزاد!ه

جاش خالی خواهد موند توی هنر بازیگری ایران
وگرنه سینما که به یغما رفته
شاید بشه گفت همون بهتر که این ادمای بزرگ روزایی که سینما بیشتر به قهقرا میره رو نمی بینن

خشایار said...

در مورد خسرو شکیبایی یه روز با هم صحبت می کنیم از نزدیک . یادش گرامی . پست قبلیت محشر بود بچه . محشر کبری

Anonymous said...

donyast iz in vaje motenaferam donya!

Anonymous said...

در غم خسرو،شكيبايي لازم است
يادش گرامي و صدايش جاويدان

Anonymous said...

مثل تموم شدن آخرین نمایش یه نمایشنامه خوب

Anonymous said...

نوشته ات رو عنوان اش رو که خوندم گفتم اه باز هم مناسبت نویسی
اما وقتی خوندم دل ام خواست خانه ی سبز رو نگاه کنم
حمید پرنیان

Anonymous said...

نام نیکو گربماند زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار

Anonymous said...

salam dash mehD
dobare omadam
mikham bemoonam
age bashi khoshall misham

shad bashi

آدم آهنی said...

هی ی ی